×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

سرخط خبرها

در پاسداشت اخلاق حرفه‌ای مهدی جلالی

به قلم: لفته منصوری

دیروز برای این پرسش که: «چرا بانک رفاه کارگران به بازنشستگان دسته‌چک صیادی نمی‌دهد؟» راهی شعبه ۵ تأمین اجتماعی در میدان فرهنگ شهر شدم. هیچ‌کس پاسخگوی این محدودیت حقوقی نبود و البته بعداً متوجه شدم اساساً مسئولیت این موضوع با تأمین اجتماعی نیست.اما در این شعبه با مردی مواجه شدم که بی‌دریغ به ارباب‌رجوع خود که عمده‌ی آن‌ها بازنشستگان هستند، تکریم و احترام می‌گذاشت. می‌گویم «بی‌دریغ» اغراق نمی‌کنم! کافی است به طبقه دوم، اتاق مسئول امور مالی «مهدی جلالی» تشریف ببرید و صداقت این روایت را دریابید. او بدون توجه به وضعیت لباس، لهجه، سن، جنسیت، تیپ، لحن، نوع کلام و … به حالت سر و شانه‌ی خمیده در برابر ارباب‌رجوع می‌ایستاد، فرم او را می‌گرفت، امضاء می‌کرد و دودستی همراه با کلمات و جملاتی مؤدبانه و محترمانه تقدیمش می‌کرد و مرحله‌ی بعدی فرآیند اداری را به او راهنمایی می‌نمود. این کنش عجیب‌وغریب نیست؟!

دقایقی در اتاقش منتظر بودم تا فرصتی فراهم شود و پرسشم را مطرح کنم. کنار میز خود نقاشی‌های کودکانه‌ای را به دیوار چسبانده بود و فریم عکس کوچکی از پسرش روی گوشه‌ی میزش! و این دو وِیژگی مرا مجذوب شخصیت این مرد دوست‌داشتنی کرد. من که انگار تمام بداخلاقی‌ها و درشت‌گویی‌ها و تفرعن‌ و تکبر سیستم بروکراسی نظام جمهوری اسلامی ایران بر دوشم سنگینی می‌کند؛ بدون هیچ مقدمه‌ای از او پرسیدم: «چرا به مردم این‌چنین احترام می‌گذاری؟!» برای این سؤال بر من خرده نگیرید و مرا به آیات قرآن و احادیث حیات‌بخش پیامبر و اهل‌بیت عصمت و طهارت و سنت و سیره‌ی بزرگان ارجاع ندهید! مرا در چاله‌ی ویل و بی‌صاحب مسئولیت‌ها و شرح وظایف نظام ناقص‌الخلقه‌ی اداری نیندازید که این‌ها هیچ‌کدام اخلاق حرفه‌ای و شغلی به بار نمی‌آورند! من در سرزمین واقعیت به نشانی سازمان‌ها و ادارات جمهوری اسلامی در اهواز بالای ۵۰ درجه سانتی‌گراد با شما صحبت می‌کنم!

او گفت: «این‌ها نقاشی‌های پسرم هستند که به او عشق می‌ورزم و این رفتار در سرشت من عجین است» برای من کافی بود که به اصالت خانوادگی و تربیتی «مهدی جلالی» پی ببرم؛ بدون اینکه رگ و پی او را کالبدشکافی کنم!او مثل مرتضی سجودی در دانشگاه شهید چمران اهواز و چقدر کمیاب‌اند این انسان‌های متفاوت در ادارات و سازمان‌های ما!چند سال پیش که پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد خود را با موضوع «بیگانگی از کار» در یکی از ادارات استان نوشته بودم و تحقیقات خود را بر این موضوع متمرکز کرده بودم؛ دریافتم که «فرهنگ‌سازمانی» است که فطرت، شخصیت، اخلاق و منش کارمندان را تحت‌فشار هژمونیک خود قرار می‌دهد و از آن‌ها قاعده‌ای می‌سازد که «زندگی روزمره‌ی» ما را در چنگال خود تحقیر می‌کنند و البته کارمندان اولین قربانیان بداخلاقی‌های سیستمی سازمان‌های متبوع خود هستند! آن‌ها محصول فرآیند کج‌ومعوجی هستند که این‌گونه زندگی را بر ما سخت کرده است.باشد تا «مهدی جلالی‌ها» و «مرتضی سجودی‌ها» و معدود انسان‌های متفاوتی که شما می‌شناسید تکثیر شوند!

 

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.