×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

سرخط خبرها

بوسه‌ای بر زخم

دکتر فاضل خمیسی 
جستاری بر یادداشت «رقص اوتیسم» دکتر لفته منصوری…
اشاره: من در «رقص اوتیسم» می‌خواستم جامعه را به صدای درزها و شکاف‌ها و خلاءهای زندگی روزمره‌مان دعوت کنم. می‌خواستم فراخوانی برای خودآگاهی به این درزها و شکاف‌ها بدهم که عقلِ «خود بنیاد» به شکلی فریبنده می‌خواهد بر آن‌ها سرپوش نهد و زندگی را همچون یک پیوستار منطقی بازنمایی نموده و خودبیگانگی موجود در هسته‌‌اش را کتمان کند.
هرچه غیر شورش و دیوانگیست / اندرین ره دوری و بیگانگیست [۱]
بچه‌های اوتیسم تصاویر، زمان‌ها و مکان‌ها را جابجا و واژگونه می‌کنند و روایتی دیگرگون از عالمی دیگر و عقلانیتی متفاوتر پیشِ چشم ما می‌نهند. آن‌ها از جهان فروتری که برای آن‌ها ساختیم، ما را به جهان فراتری که در آن «انسانیت» فابریک، بر مبنای فطرت الهی بنا شده، فرامی‌خوانند. جهان مدرن این «خود – دیگری» را پدید آورد و این روایت را میشل فوکو در تاریخ جنون به‌خوبی نشان داده است؛ اما پیامبر عظیم‌الشأن اسلام صلی‌الله علیه و آله در فرجام «رقص اوتیسم» بر یاران خود نهیب می‌زند که دیوانه کسی است که جوانی خود را در غیر طاعت خدا هدر داده است. لفته منصوری – سه‌شنبه ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲.]
«رقص اوتیسمِ» دکتر منصوری را مجبور به دو بار خوانی شدم، متنی دلسوزانه، کوتاه و عاطفی که به‌نوعی می‌خواهد با نقد روش‌های معمول نشان دهد که «اُتیسمی» قبل از هر چیز انسانی است که نه‌تنها از رده خارج نیست! بلکه یکی از ده‌ها آزمون انسانیتی است که برای سلامت روانی یک اجتماع در نظر گرفته شده است.
اینکه دکتر منصوری بین انسانیت و عقلانیت مرز گذاشته یا عقلانیت را قتلگاه انسانیت (حتی به کنایه) به شمار آورده جای تأمل داشته و به نظر نگارنده تفکیک عقلانیت از انسان قابل‌تصور نیست و اگر چنین باشد، رباتی است در شمایل آدم.
«دوساختی» نمودن انسان و عقل درواقع بیماری پنهان اجتماع ماست.
اُتیسم هم عقلانیتی است از جنس دیگر که در محاسبه‌ی تعاریف معمول قابل جا دادن نیست.
عقل هرچند مفهومی انتزاعی و امتیازی به انسان است اما این رتبه نه‌تنها خودخواهانه نیست بلکه ابزاری است که در جهت تبلور سایر ویژگی‌های انسانی از قبیل دگر دوستی، مهربانی، شفقت، عدالت و جهان را به‌مثابه خود پنداشتن است.
اینکه در یادداشت آمده است: «مسئولان می‌دانند در چه جلساتی شرکت کنند یا نکنند» تلویحاً به آن اشاره دارد که ذهن محاسبه‌گر مسئول به دنبال حفظ موقعیت یا ارتقاء منزلت اداری بوده و چنین جلساتی را فاقد چنین ابزاری دانسته بنابراین ضرورتی برای مشارکت در آن نمی‌بیند. این گزاره هرچند واقعیت تلخی است که گریبان گیر اجتماعمان شده اما نباید ازنظر دور کرد چنین رویکردی از جانب به‌اصطلاح مسئولان نه نشانه‌ی عقل بلکه غرق شدن در عقل کاذبی است که درنهایت تبدیل به خوره‌ی انسانیت شده و او را از درون پوچ و بی‌معنی می‌سازد.
عقلانی زیستن همانا اخلاقی زیستن است و جاذبه‌هایی از قبیل قدرت، ثروت، شهرت، محبوبیت و … که اجازه نمی‌دهند ما به‌صورت اخلاقی زندگی سپری کنیم درواقع صدمه دیدن عقلانیت ماست. این جاذبه‌ها اگر معنای انسانیت را بگیرند درواقع پدیده‌هایی ضد عقلی‌اند.
اینکه کسی خویش را عقل کُل پنداشته یا دیگران را بر اساس باورهای خود قضاوت و داوری و منافع خود را در پایمال نمودن حقوق دیگران جستجو می‌کند بازنده‌ای است با بیماری عقلانی که نقش انسان پیروز را بازی می‌کند. هرچقدر آدمی حس حقارت بیشتری داشته باشد تأثیر عوامل خارجی بر او بیشتر است. اینکه فردی به خاطر جایگاهی بالاتر ریاکارتر شود یا بر اساس منویّات قدرت برتر، «فردیت» خویش را انکار کند درواقع به انسانیت خویش خیانت کرده است.
اصل دوست داشتن و مهربانی به دیگری، دوست داشتن و احترام به «خود» است کسی که به خود دروغ می‌گوید یا خویش را می‌فریبد نمی‌تواند دیگران را دوست داشته یا برای آن‌ها خدمتی ارائه کند، دیگران خواه کودکان اُتیسمی باشند یا ساکنان کوی مندلی یا کریشان اهواز!
جامعه‌ای که در آن درد و رنج و خرابی نهادینه‌شده باشد، دچار مسئولانی است که عقلشان مریض و انسانیتشان لکه‌دار است.

[۱] – مولانا، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت هفدهم.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.